مفسران نامدار قرآن (5)
14. عبده، مفسر قرن چهاردهم
شيخ محمد عبده يکي از پيشروان نهضت فکري اسلامي در ديار مصر مي باشد. او که سال ها شاگرد و هم رزم سيد جمال الدين اسدآبادي بود همراه و همگام و همگام با استاد در مسير مبارزات روشن گرانه خود، دست به تفسير و تبيين آيات الهي زد. اين تفسير در پايه گذاري تمدن و فرهنگ جديد مصر، نقش عمده و مؤثري داشت، او که توجه خاص به تمدن و فرهنگ و انديشه هاي مذهبي داشت با تمام جان و دل مي کوشيد تا تعاليم اسلامي را با مقتضيات تمدن جديد تطبيق دهد و ميان آن ها پل ارتباطي ايجاد نمايد. در آن زمان جمود و قشري نگري برخي از وابستگان الازهر مانع بزرگي در سر راه بود. او علاوه بر استفاده از افکار سيد، خود مي کوشيد تا به جهانيان ثابت کند که اسلام توانايي آن را دارد که به صورت يک مکتب کامل و ايدئولوژي جامع راهنما و تکيه گاه بشر باشد. (1)استاد شهيد آية الله مطهري در يکي از تأليفات خود مي نويسد:
عبده با استاد خود سيد جمال الدين در دو جهت اختلاف داشت: يکي اين که سيد انقلابي فکر مي کرد و عبده طرفدار اصلاح تدريجي بود، ديگر اين که سيد مبارزه با استعمار را در رأس برنامه هاي خود قرار داده بود و معتقد بود که اول بايد ريشه « ام الفساد » را کند و دورانداخت، ولي عبده معتقد بود که آموزش و تربيت ديني جامعه بر آموزش و پرورش سياسي و اجتماعي تقدّم و اولويت دارد. (2)
در راستاي اين هدف، از سال 1321 شروع به تفسير « جزء عمّ » جهت اساتيد مدارس جمعيت انتشار نمود و در همان سال، تفسير طولاني سوره و العصر را منتشر ساخت که به صورت خطابه به علماي شهر الجزائر القا نموده بود تا اين که بالاخره از سال 1315 بذر تفسير المنار در قلب استاد کاشته شد، مسائل عصر و مشکلات اجتماعي در آن مطرح گرديد، اين کار با همکاري « الازهر » ادامه داشت، املا از استاد و تحرير و استنساخ آن از سيد رشيد رضا بود. آغاز جلسات تفسير از محرم 1317 تا محرم 1323 و تا آيه 125 از سوره نساء ادامه داشت، درست پنج جزء از قرآن در شش سال پيش رفت تا اين که او در هشتم جمادي الاولي همان سال به رحمت ايزدي پيوست.
شيوه تفسيري المنار
شيخ محمد عبده از جمع اساتيد الازهر به تجدّد و آزادي از قيد و بندهاي تقليد، قيام ورزيد و انديشه آزاد خود را در کتاب ها و نوشته هاي خويش به کار گرفت و بر شيوه نوين حرکت نمود. در اين حرکت آزادي بخش، گاهي با افکار و آراي گذشتگان مخالفت يا هم سويي نداشت، از اين رو تفکر او مورد غضب و خشم اغلب اهل علم گرديد، ولي افکار مريدان و دوستداران را به خويش جلب نمود. اين آزاد انديشي و قيام بر ضد قدما تأثير خاصي در روش تفسيري او گذاشت. اساس کار او در تفسير اين بود: کتاب خدا را آن گونه مي فهميد و مورد مطالعه قرار مي داد که اين کتاب برنامه سعادت و خوشبختي دنيوي و اخروي مردم است و اعتقاد داشت که اين سعادتمند بودن، مقصد عالي و هدف نهايي قرآن مي باشد و هر هدفي جز اين باشد تبعاً تابع اين مقصد يا وسيله تحصيل اين هدف مي باشد. (3)با توجه به اين نگرش است که مي بينيم شيخ محمد عبده تفسير را به دو قسمت تقسيم مي نمايد:
الف: يکي تفسيري که خشک و بي روح و دور از خدا و کتاب خدا است و آن تفسيري است که هدف آن شرح لفظ و حل اعراب جملات و بيان اشارات و نکته هاي فني و ادبي است که در واقع نمي توان آن را تفسير، ناميد بلکه نوعي تمرين در فنون و علوم ادبي است.
ب: وارد شدن مفسر به بيان حکمت تشريع در عقايد و احکام و جست و جوي مقصود از کلام خدا به شکلي که روح را به سوي خود کشد و انسان را وادار به عمل نمايد تا وعده الهي تحقق پيدا کند که اين کتاب، برنامه هدايت و رحمت مي باشد و اين نوع تفسير همان غرض نهايي و مقصد اصلي است که مطالعه تفسير آن را تعقيب مي کند. (4)
هدف از نفي نوع اول، آن نيست که استاد عبده جنبه نحوي يا بلاغي قرآن را ناديده مي گيرد بلکه هدف آن است که به مقدار ضرورت و نياز به آن توجه داشته باشد، نه آن که را هدف اصلي و مقصد نهايي خود قرار دهد.
شيخ محمد عبده، اعتقاد دارد که قرآن معيار عقيده و ميزان شناخت ارزش اعتقادي است که بايد عقيده از آن استنباط شود و به دست آيد، نه آن که عقيده و رأي بر آن تحميل گردد، قرآن بايد محور باشد نه آن که مذاهب و آرا اصل و محور باشند که قرآن موظف باشد آن ها را تحمل نمايد، آن چنان که گمراهان اين گونه رفتار کرده اند. (5)
تفسير به رأي
شيخ محمد عبده با توجه به نگرش آزادي که در فهم قرآن و تفسير آن داشت در تدريس و تأليف تفسير به عقل آزاد و فکر صائب خود تکيه داشت، در تفسير مقيد به مطالعه خاصي نبود بلکه قرآن را مي خواند و آن چه بر قلب او افاضه مي گشت القا مي نمود. (6)او سعي مي کرد قبل از القاي درس به کتابي مراجعه نکند تا مبادا افکار او متأثر از فهم و دانش ديگري گردد، تنها گاهي به لغت يا برخي از تفسيرها مراجعه مي کرد تا در صورتي که وجه غريب يا کلمه عجيبي در لغت وجود داشته باشد استفاده کند. (7)
او مي گفت:
خداوند متعال در روز قيامت در مورد قرآن از اقوال و آراي مردم و حدود درک و شناخت آنان سؤال نمي نمايد، بلکه از کتاب خودش بازخواست مي کند که جهت ارشاد و هدايت ما فرستاده است و از ما درباره سنت و روش پيامبر سؤال مي کند؛ زيرا او آن چه را که خدا بر ما نازل فرموده بيان کرده است « وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ » (8)
او از ما بازخواست مي کند که آيا رسالت پيامبر اسلام به شما رسيد؟ آيا در آن چه که او به شما رساند تدبر و تعمق نموديد؟ آيا در مورد اوامر و نواهي او انديشيديد؟ و آيا از ارشاد قرآن و سنت و هدايت پيامبر هدايت جستيد؟ آيا ما با اين غفلت و غروري که داريم منتظر پاسخ گويي به اين گونه سؤالات هستيم؟ (9)
در برابر مبهمات قرآن
استاد عبده همانند ديگر مفسران، خود را در برابر مبهمات به زحمت و تکلف نمي افکند و تلاش نمي کرد که اسرائيليات را در شرح و تفصيل آن ها بياورد، بلکه اعتقاد دارد ما مکلف به وارد شدن در جزئيات و تفصيلات نيستيم، اگر خداوند از ما مي خواست ما را به آن ها رهنمون مي کرد. مثلاً هنگامي که سوره انفطار به آيه هاي: « إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ كِرَامًا كَاتِبِينَ » مي رسد، مي گويد:از مسائل غيبي که بايد به آن ها ايمان بياوريم آن است که خداوند در کتاب خود خبر داده که ما حافظيني داريم که اعمال سيئه و حسنه ي ما را مي نويسد، ولي ما وظيفه نداريم که از حقيقت و ماهيت آن ها گفت و گو نماييم که از چه چيزي خلق شده اند؟ کردار آنان چگونه است؟ و آيا آنان قلم و دوات دارند؟ بلکه وظيفه داريم که اعتقاد به وجود آنان داشته باشيم و معتقد گرديم که کوچک ترين عمل از ما به هدر نمي رود. (10)
تفسير المنار تا آيه 126 از سوره نساء به املاي استاد عبده مي باشد، از آن آيه تا آيه 52 از سوره يوسف به قلم سيد رشيد رضا است و مجموع اين مباحث در 12 مجلد قرار گرفته که بارها در مصر، لبنان، ايران تجديد چاپ شده است و هنوز در زمينه اين تفسير جاي صحبت و گفت و گو باقي است.
15. علامه طباطبائي، مفسر بزرگ قرآن
مفسر بزرگوار علامه سيدمحمدحسين بن سيد محمد بن محمد حسين بن ميرزا علي اصغر طباطبائي در يکي از خاندان هاي اصيل و عريق در سال 1282 هـ. ق مطابق 1321 هـ در تبريز پا به عرصه حيات نهاد. چهارده پشت ايشان عموماً از دانشمندان و علماي بنام آذربايجان بوده اند.ايشان در زادگاه خود تحصيلات مقدماتي را دنبال کرد، پس از اتمام نخستين مراحل علمي در سال 1304 رهسپار نجف اشرف شد، ده سال در آن مرکز علمي به تکميل معلومات خود پرداخت. فقه و اصول را نزد اساتيد معروف، يعني نائيني و کمپاني، فلسفه را نزد فيلسوف نامي سيدحسين بادکوبه اي، که از شاگردان مرحوم جلوه و آقا علي مدرس بود، تتلمذ نمود، رياضيات را نزد آقا سيدابوالقاسم خوانساري، اخلاق را در محضر آقاي حاج ميرزا علي قاضي که در حکمت و عرفان مقام بس ارجمند داشت تتلمذ کرد.
در سال 1314 به زادگاه خود مراجعت کرد. پس از ده سال اقامت در تبريز که خود ايام تأسف عمر مي خواند، در اثر حوادث سياسي جنگ دوم به قم مهاجرت کرد و از خود سال 1325 در قم ساکن شد. در مدت اقامت در قم به احياي علوم عقلي و تفسير قرآن کريم همت گماشت و افراد مستعد را به مراحل کمالي شان رهنمون گرديد و آثار و برکات فراواني از خودشان به يادگار گذاشت که تربيت شاگردان مستعد و مفيد و مهم تر از همه تفسير بزرگ الميزان در 20 مجلد مي باشد که تاکنون بارها و بارها چاپ و اکنون به زبان هاي زنده دنيا و انتقال يافته است. ايشان در سال 1402 هـ. ق به رحمت ايزدي پيوست. (11)
الميزان در تفسير قرآن
سخن گفتن از تفسير بزرگ الميزان سهل و ممتنع مي باشد؛ سهل است به علت وفور منابع و مراجع لازم، ممتنع است از آن نظر که حق مطلب را با همه وفور منبع نمي توان در مورد آن ارائه داد.قرن چهاردم هجري همراه با يک نهضت علمي و گرايش خاص به قرآن و بازگشت به شناخت مجدد آن قرين است. نهضت هاي اجتماعي و سياسي با الهام گيري از منطق قرآن مجيد در سرتاسر مناطق اسلامي آغاز شد. حرکت سريع آن در مصر، الجزائر، اندونزي، تونس، ترکيه، مغرب، ليبي، فلسطين و لبنان و در اقصي نقاط کشورهاي اسلامي جريان دارد. در ايران اسلامي، شتاب آن سريع تر از هر نقطه ديگر مي باشد. عامل اين توجه و بازگشت را مي توان در اثر خستگي مفرط و تنفر و بيزاري از معيارها و ارزش هاي خشک و بي روح غربي يا شرقي جست و جو کرد و شايد عوامل و انگيزه هاي ديگر نيز در کار باشد.
حکيم رباني و فقيه صمداني استاد علامه طباطبائي روح زمان را دريافتند و بزرگ ترين اثر تفسيري و شاه کار علمي خود را ارائه دادند. تفسير الميزان بهترين پاسخ گوي نيازهاي عصر حاضر مي باشد. فراغت از تأليف اين کتاب در سال 1392 هـ ق انجام پذيرفت و ترجمه فارسي آن به همت جمعي از فضلاي حوزه علميه قم در همان ايام سامان گرفت و اينک به صورت يکي از مهم ترين، غني ترين و جامع ترين تفسير شيعه و يکي از چند تفسير عمده و اساسي در جهان اسلام معاصر مي باشد.
تفسير قرآن به قرآن
علامه طباطبائي اساس تفسير خود را بر معيار قاعده متين « تفسير قرآن به قرآن » قرار داده است و اعتقاد دارد که « القرآن يفسر بعضه بعضاً ». برخي از آيات بيان گر برخي ديگر مي باشند. او با حرکت در اين مسير موضوعات مشترک و مشابه را که در سوره هاي مختلف با عبارت هاي متحد يا متفاوت تکرار شده است، تحت يک بحث جامع، اجتماعي يا علمي يا تاريخي يا فلسفي درآورده اند.نخستين تفسيري که در جهان تشيع به وجود آمد و پا به عرصه نشر نهاد تفسير تبيان شيخ طوسي بود، از آن تاريخ تاکنون تفسيري که در برگيرنده جنبه هاي مختلف قرآن باشد وجود نداشت. تفسير مجمع البيان در واقع آرايش و تنظيم ابواب و فصول تبيان بود، و حلقه اتصالي نبود که اين دو کتاب را به هم وصل کند و خلأ را پرسازد، فاصله اين کتاب در حدود هزار سال طول کشيد، چون تاکنون اثر قابل ملاحظه اي نداشتيم. تفسيرهايي مانند منهج الصادقين و يا صافي اثري نبودند که موج لازم را در جهان تفسير پديد آورده باشند، در حالي که الميزان توانست چنين موجي را بيافريند.
استاد شهيد مطهري که يکي ازدانش آموختگان مکتب تربيتي علامه طباطبائي است درباره تفسير الميزان مي گويد:
کتاب تفسير علامه يکي از بهترين تفاسيري است که براي قرآن مجيد نوشته شده است، من مي توانم ادعا کنم که اين تفسير از جنبه هاي خاصي بهترين تفسيري است که در بين شيعه و سني از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است. (12)
از ويژگي الميزان اين که: توجه به حديث و روايت ائمه معصومين (عليهم السّلام) را ناديده نگرفته است و در ذيل هر بخش از تفسير، تحت عنوان « بحث روايي » به نقل و بررسي و طرح روايات پرداخته و از انوار پر فيض روايات نيز بهره کافي گرفته شده است.
ويژگي ديگر اين تفسير از تطبيق آيات با پديده هاي علمي، صنعتي، تاريخي و ادبي پرهيز شده و خطر اين نوع تحميل ها و تطبيق ها را کاملاً لمس و احساس شده و تنها محض مزيد اطلاعات خواننده فرازهايي از مباحث فوق را تحت عناوين مستقل در ذيل آيات آمده است بي آن که اصالت وحي و کرامت ايمان را مخدوش و قابل تزلزل قرار دهد، بدين ترتيب متانت و منطق پايدار قرآن را که والاتر از هر چيزي است حفظ کرده است.
تأثير شگرف صنعت و علم در اغلب مناطق اسلامي، واکنش هاي انفعالي به وجود آورده است، برخي از مسلمانان بدون توجه به حالت گذرايي و شتابان آن خواسته اند خود را با آن وضعيت تطبيق دهند و آيات الهي را منطبق با آن وضع نمايند، تفسيرهايي مانند: طنطاوي مصري و تفسير سيد احمد خان هندي از اين قبيل مي باشند، غافل از اين که اين نوع تغيير وضعيت تنها در کوتاه مدت تأثير خاصي خواهد داشت و نيازمند ايمان و اعتقاد به مباني پايدارتر و استوارتري نيازمند هستند. علامه طباطبائي با هوشياري تمام، خواسته است بدون آن که بين علم و ايمان مرزي ايجاد نمايد حريم هر کدام را محترم داشته و از دخالت بيجا در حريم هم ديگر مانع شده است.
روش تدوين الميزان
تدوين الميزان از يک روش ثابت برخوردار است، به اين ترتيب که ابتدا چند آيه از يک سوره آمده، سپس بخشي تحت عنوان بيان آيات، سپس بخش نقل و نقد احاديث، تحت عنوان « بحث روايي » پيش مي آيد، پس از آن بحث هاي مناسب کلامي، فلسفي، علمي، تاريخي و ادبي مربوط به علوم قرآن پيش مي آيد.به قول يکي از نويسندگان معاصر: با توجه به دقت نظر حکيمانه مؤلف معظم و موشکافي هاي منطقي و ادبي و نقادي احاديث و نيز انتقاد آراي بعضي از مفسران قديم و جديد و احتواي بر مسائل فلسفي و کلامي و اشتمال بر گنجينه عظيمي از احاديث تفسيري و غيرتفسيري و رعايت محققانه، سرانجام برعکس اکثر تفسيرهاي « علمي » قرن حاضر، تسليم علم زدگي و دنياگرايي نشده و چنان که سزاوار « راسخان در علم » و « ايمان » است با متانت و منطق صبورانه پرده از چهره حقايق برگرفته، تفسير الميزان را از ارزش کم نظيري برخوردار ساخته است و چه بسا اين ترکيب موزون « عقل و نقل » « روايت و درايت » تفسيري گرامي ترين هديه علمي و حکمي عالم تشيع به پيشگاه قرآن باشد و به مانند مجمع البيان تا قرن ها اعجاب و احترام قرآن شناسان و تفسيردانان سراسر عالم اسلام را برانگيزد. (13)
الميزان و اسرائيليات
استاد علامه در برابر اسرائيليات موضع منتقدانه بسيار سخت گيرانه اي دارد و هشدار مي دهد که اکثر مفسرين در اين ورطه افتاده اند و عامل آن تمسک بي حساب و کتاب به انواع احاديث و پذيرش بي چون و چراي آن ها است ولو اين که با صريح عقل و آيات محکم قرآني مخالف باشند.در صورتي که خود احاديث صحاح آمده است: حديثي که مخالف قرآن باشد از پيشوايان معصوم (عليه السّلام) نيست و تکليف آن ها کوبيده شدن به ديوار است. (14)
ويژگي هاي الميزان
1- پرهيز از استطرادها و بحث هاي دراز و ملال آور و حشو و زوايد و استفاده از لغت، اعراب، بلاغت به قدر نياز و ضرورت است.2- پرهيز از بحث و بيان در مورد آن چه قرآن کريم مبهم گذاشته و اکتفا به ذکر آن چه نصوص قرآني و احاديث صحيح آن را تأييد مي کنند.
3- اجتناب از احاديث ضعيف و مجعول و اسرائيليات.
4- آوردن مقدمه و پيش گفتار در باب اغراض هر سوره و نظر داشتن به جنبه اصلاح گرانه اين مقدمه ها.
5- پرداختن به انديشه ها و قضاياي فکري و اجتماعي معاصر و معالجه آن ها با توجه به معنويات قرآن. (15)
روي همين جهات ويژگي هاي منطقي است که الميزان تفسير جهاني شده است.
پي نوشت ها :
1. بخشايشي، يکصدسال مبارزه روحانيت، ج1، ص 244.
2. نهضت هاي صدساله، ص 17.
3. التفسير و المفسرون، ج3، ص 218.
4. المنار، ج1، ص 16.
5. همان، ج1، ص 3.
6. همان، تفسير سوره الفاتحه، ص 54.
7. گفت و گوي محمد عبده با عثمان امين، ص 101.
8. نمل، آيه 44.
9. المنار، ج1، ص 27.
10. تفسير جزء عم، ص 36.
11. علامه طباطبايي، شيعه در اسلام.
12. حق و باطل به ضميمه ي احياء تفکر اسلامي، ص 86.
13. بهاء الدين خرمشاهي، تفسير و تفاسير جديد، ص 45.
14. الطباطبائي و عليّ الأوس، منهجه في تفسيره الميزان، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي ويژه نامه کيهان فرهنگي، ص 10.
15. همان، ص 11.
صاحبي، محمدجواد؛ (1392)، شناخت نامه ي تفاسير: مقالاتي در شناخت تفاسير قرآن کريم، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}